مرحوم آيت الله شيرازي از علماي برجسته شيعه و حوزه علميه نجف بودند که در سال 1361 هجري قمري به قصد زيارت خانه خدا به مکه معظمه مشرف شدند و در ضمن اداي مناسک حج، گفتگوها و بحثهايي با اهل تسنن انجام داده که پس از مراجعت به نجف اشرف بنا به تقاضا و اصرار برخي از علماي شيعه، اين گفتگوها به صورت کتابي با عنوان «الاحتجاجات العشره دليلهاي دهگانه» جمع آوري شده که من بخش هايي کوتاه از اين کتاب ارزشمند را براي استفاده همه دوستان شيعه و سني اينجا مينويسم:
اگر بعد از پيامبر اسلام، پيامبر ديگري بود، او چه کسي بود؟
از من پرسيد : شما درباره اين حديث چه ميگوئيد که مضمون آن اينست پيامبر فرمود:«لو کان نبي غيري لکان عمر: اگر بعد از من پيامبري بود، او عمر بود»
گفتم: اين حديث را هرگز پيامبر (ص) نفرموده و نسبت دادن آن به آن حضرت دروغ محض است.
گفت: چرا و به چه علت؟
گفتم: شما درباره حديث «منزله» چه ميگوئيد؟ آيا اين حديث بين ما و شما از مسلمات هست يا نه که رسول خدا فرمود: «يا علي انت بمنزله هارون من موسي الا انه لانبي بعدي: اي علي! نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسي است جز اينکه بعد از من پيامبري نخواهد بود» (اين حديث مورد اتفاق شيعه و سني است و در کتابهاي معتبر اهل تسنن مانند صحيح مسلم ج 3 ص 236 و صحيح بخاري ج 2 ص 185 و مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 98 و 118 و ... ذکر شده است)
گفت: آري اين حديث به عقيده ما مسلم و غيرقابل ترديد است.
گفتم: اين حديث به دلالت التزام، حاکي از آنست اگر پيامبري بعد از پيامبر اسلام ميبود، حتما علي بود. روي اين اساس حديثي که شما گفتيد دروغ محض بوده زيرا قبول کرديد که حديث منزله از احاديث مسلم ميباشد.
به چه دليل متعه (صيغه) حرام است؟
آنگاه پرسيد آيا شما شيعيان، متعه ميکنيد؟ آيا چنين عقدي را جايز ميدانيد؟
گفتم: آري و آنرا جايز ميدانيم.
گفت: به چه دليل؟
گفتم: به دليل همان حديث معروفي که شما از «عمر» نقل ميکنيد که او گفت:«دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود که من آنها را حرام کردم و هرکس مخالفت کند، مجازات خواهد شد» خود اين حديث صرف نظر از ادله مسلم دلالت دارد که «متعه» در زمان رسول خدا جايز و حلال بود و فقط عمر آنرا حرام کرده است. اينک از شما ميپرسم که عمر به چه دليل و به چه مجوزي، آنرا حرام کرد؟ آيا بعد از وفات پيامبر، عمر به پيامبري رسيد و خداوند به او چنين وحي کرد؟ آيا وحي بر او نازل ميشد؟ چرا حرام کرد با اينکه طبق احاديث مسلم و متواتر، حرام محمد تا روز قيامت حرام است و حلال او تا روز قيامت حلال است؟ آيا اين موضوع بدعت نيست؟
مساله سب و بدگويي خلفاء
سومين پرسش او که به بصورت اعتراض پرسيد اين بود که «معروف و مشهور است که شيعيان سب و بدگوئي خلفا را جايز ميدانند. آيا اين روش صحيح است؟ و به چه دليل آنانرا سب و دشنام ميدهند؟»
گفتم:آري بيشتر عوام شيعه آنها را سب ميکنند. ولي علما و دانشمندان شيعه در اين مساله اختلاف دارند. بعضي از آنها سب کردن و بدگوئي خلفا را جايز ميدانند.
گفت: چرا و به چه دليل؟
گفتم: آيا سب و دشنام حضرت علي بن ابيطالب با اينکه داماد و پسرعموي پيامبر و شوهر فاطمه زهرا و پدر حسن و حسين بود و آنهمه گفتار از رسول خدا در حق و مقام او شنيده شده، جايز است؟!
گفت: نه هرگز جايز نيست.
گفتم: پس چرا معاويه، آن حضرت را سب کرد و دستور اکيد داد تا مسلمانان در تمام بلاد آن جناب را سب کنند؟ آيا اگر شما در آن عصر بوديد، معاويه و کساني را که بر علي دشنام مي دادند، نميکشتيد و آنها را لعن نميکرديد؟
گفت: نه، ما آنها را نميکشتيم و لعنت هم نميکرديم.
گفتم: چرا؟ با اينکه گفتي بدگوئي از علي جايز نيست. لابد ميگوئيد معاويه مجتهد بوده و اجتهاد کرد و از روي اجتهاد خود گفت سب علي جايز است گرچه در اجتهاد خود خطا کرده باشد!
گفت:آري ما اعتقاد داريم که معاويه از روي اجتهاد با علي مخالفت کرد و با او دشمني کرد!
گفتم: اولا من هم ميگويم علما و مجتهدين شيعه از روي اجتهاد گفتند سب خلفا جايز است و عوام شيعه هم از اين علما تقليد ميکنند. پس به چه دليل شيعياني که خلفا را سب ميکنند قتل آنها را واجب ميدانيد و در برابر سب کنندگان بر علي سکوت ميکنيد؟!
ثانيا معاويه سب و لعن علي (ع) را به يک سنت تبديل کرد و اين سنت او هشتاد سال ادامه داشت، با اين وجود چرا از مقام معاويه در بين شما اهل تسنن چيزي کاسته نشد؟ با اينکه دشمني معاويه با امام علي و امام حسن (ع) غيرقابل انکار است . همچنين در حديث متواتر از رسول خدا نقل شده است:«من آذي عليا فقد آذاني: هر کس علي را بيازارد، مرا آزرده است» و قرآن هم ميفرمايد:«ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره: آنانکه خدا و رسولش را بيازارند، در دنيا و آخرت لعنت خداوند بر آنها باد» (احزاب 57)
آيا سجده بر مهر يا سنگ، شرک است؟
روزي در مسجد النبي پس از انجام نماز صبح در روضه مقدسه نشسته بودم. يک مرد شيعي آمد و در طرف چپ من ايستاد و مشغول نماز شد. سمت راست من دو نفر که ظاهرا مصري بودند به ستون تکيه داده بودند و به مرد شيعي نگاه ميکردند. آن مرد در بين نماز مهري را در دست داشت تا بر آن سجده کند. يکي از آن دو نفر گفت:«اين عجمي را نگاه کن ميخواهد بر سنگ سجده کند»
وقتي که مرد شيعي رکوع کرد و به طرف سجده رفت، فورا يکي از آن دو بلند شد به قصد آنکه مهر را از از دست نمازگزار بگيرد. من دستش را گرفتم و گفتم: چرا نماز مرد مسلماني را باطل ميکني؟
گفت: او ميخواهد روي سنگ سجده کند.
گفتم: چه مانعي دارد؟ من هم بر سنگ سجده ميکنم.
گفت: چرا؟
گفتم: او پيرو مذهب جعفري هست. من هم جعفري مذهب هستم. آيا جعفر بن محمد(ع) را ميشناسي؟
گفت:آري
گفتم:او از اهل بيت پيامبر است. او رئيس و پيشواي مذهب ماست و ميگويد سجده بر اين فرشها و زيلوها جايز نيست و ما بايد بر چيزهايي که از اجزا زمين هست، سجده کنيم.
مرد سني کمي سکوت کرد و سپس گفت: دين يکي است و نماز هم يکي است.
گفتم: اگر دين يکي است و نماز يکي است، پس چرا شما اهل تسنن هنگام قيام به چهار شکل نماز ميخوانيد؟ بعضي از شما (مالکي) دستهاي خود را آزاد ميگذاريد و بعضي از شما دستها را بر سينه و بعضي هم بر شکم ميچسبانيد؟ چرا با آنکه دين يکي است و نماز هم يکي است هر يک از شما پيروان مذاهب چهارگانه به شکلي نماز ميخوانيد؟ آيا ابوحنيفه يا شافعي يا مالک و يا احمد بن حنبل اينچنين نگفتهاند؟
گفت آري آنها چنين گفتهاند.
گفتم: جعفر بن محمد الصادق (ع) رئيس مذهب ماست. او از اهل بيت پيامبر است. امام صادق (ع) کمتر از ابوحنيفه و ديگران نيست. او به ما فرموده که بايد سجده بر اجزا زمين باشد و بر فرش و پنبه سجده کردن جايز نيست. اين اختلاف ما و شماست، همچنانکه شما هم در کيفيت دستها در حال نماز با يکديگر اختلاف داريد. و اين اختلافات مربوط به فروع دين است و به اصول دين مربوط نيست و هيچ ربطي به «شرک» ندارد. (پس چرا به اين مسلمان بخاطر نحوه نماز خواندنش نسبت شرک داديد؟)
سخن که به اينجا رسيد همه کساني که شاهد مناظره و گفتگوي ما بودند، مرا تصديق کردند و آن مرد هم ساکت شد.
نظرات شما عزیزان: